loading...
وبسایت تفریحی و سرگرمی آرسس؛جوک و اس ام اس جدید،دانلود آهنگ جدید،دانلود فیلم و سریال
Reza Nasehi بازدید : 152 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

اعتراف میکنم که ... جدید

 

آقا این خاطره از طرف دختر عمومه که بشدت با درس عربی و معلمش مشکل داره :

بچه ها رو یکی یکی میبرد پا تخته ...

نوبت من که شد یه حدیث از امام علی به فارسی نوشت

گفت الان باید این حدیث رو به عربی برامون بنویسه...

منم یه ذره هم عربی بلد نبودم...

کلا با عربی مشکل داشتم

آغا ماژیک رو برداشتم و یه نفس عمیق کشیدم

با اعتماد به نفس کامل هر چی کلمه عربی بلد بودم پشت سر هم نوشتم

چیزی که من نوشتم:

قال امام علی (ع): الذین عبادت الزیاد خیر من عبادت کم فی الیل و النهار انشاالله  !

یعنی بچه های کلاس از خنده میز هارو گاز میگرفتن...

دیدم آقای سالم پور با عصبانیت به نماینده ی کلاس گفت

برو به معاون (آقای حاجی زاده) بگو بیاد

بعد 10 دقیقه که آقای حاجی زاده هم اومد

دبیرمون بهش گفت : این حدیث عربی پای تابلو رو میبینید؟

اصلا معاونمون نذاشت آقای سالم پور حرفشو کامل بزنه گفت :

به به ! واسه همین حدیثه که مولا علی باید الگوی همه ی ما باشه :))))

هیچی دیگه دبیرمون واسه همیشه از مدرسمون رفت :|

خدا حفظش کنه دبیر خوبی بود :)))

.

.

ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ریاضی ,

ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ

ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺸﺖ ﺑﺎﺯﻩ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ,

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﯿﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!

ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ؟ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﯼ ؟ ﻣﯿﮕﻢ ﭘﺎﺷﻮ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ

ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ :

ﺩﻭﺱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ

ﺑﺒﯿﻨﻦ !!!

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺯﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ....

ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﮔﻔﺖ :

ﺧﻮﺷﮕﻞ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻨﺘﻪ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺵ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻮﻫﺮﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ

ﺳﺎﯾﺰﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ !!!

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ

ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺬﻑ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﺎ ﻣﻦ ﺣﺬﻓﺖ

ﮐﻨﻢ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ

ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!

ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﻤﺖ ﻟﯿﺴﺖ ﮔﻔﺖ ﺍﺳﻤﺖ ﭼﯿﻪ ﺑﻠﺒﻞ

ﺯﺑﻮﻥ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ

ﮔﻔﺖ

ﺍﻣﯿﺪﻩ ﭼﯽ؟؟؟

ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣـــﯿــــــــــــــــــــﺪﻩ

ﺟـــﻬــﺎﻥ !!!

ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻼﺱ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ ,

ﻣﺎﮊﯾﮑﺸﻮ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺟﺎﺧﺎﻟﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺩﺭ

ﮐﻼﺱ ﻭ ﺑﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ !!!

ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ؟؟؟ :|

.

.

یه روز یه دبیری دانش آموزاشو جمع کرد تو آزمایشگاه ...

یه کرم گذاشت رو میز و یه قطره از مشروبات الکلی ریخت روش ...

کرم نابود شد !

بعد گفت : دیدید چه بلایی سر کرم اومد؟چه نتیجه ای میگیریم؟؟

همه با هم گفتن :

باید مشروبات الکلی بخوریم تا کرم های بدنمون از بین برن :)))

معلمه دید اینا به زبون آدم نمیفهمن ...

یه ظرف پر مشروب گذاشت جلوی یه الاغ و به بچه ها گفت :

ببینید حتی الاغ هم از این نمیخوره ! چه نتیجه ای میگیریم؟؟؟

همه با هم گفتن :

نتیجه میگیریم هرکی نخوره خره =)))

.

.

چند هفته پیش یه فکری به ذهنم رسید خودم خیلی باش حال کردم

برنامه ای رو که اجرا کردم این بود.

اول یک برنامه تغییر صدا دانلود کردم که صدامو تغییر بدم و باهاش صدا مجری رادیو در بیارم

خلاصه سوالارو با صدای اوون یارو پرسیدم بعد خودم جواب سوالاشو با صدای خودم دادم

سوالا هم در مورد این بود که مثلا من یه اختراع مهم کردم...

خلاصه این فایل آماده شد و ریختم رو گوشیم

رفتم پیش خانواده گفتم رادیو ساعت 3/5 باهام مصاحبه کردن

بابام هنگ کرد و می پرسید برا چی آخه؟

گفتم حالا می بینید دیگه

ساعت 3/5 شد با FM transmitter اجراش کردم

رادیو آوردم و گذاشتم رو اون موج

آقا بابام بنده خدا بدجور شوکه شد

آخرش اشک شوق می ریخت می گفت

بابا فرمول این چیزیو که ساختی به کسی نگی ...

.

.

یه بار از فشار دستشویی داشتم میترکیدم

تا رسیدم خونه پریدم توی موال و شروع کردم به باز کردن دکمه های پیرهنم

به دکمه آخر که رسیدم یادم افتاد عه نباید پیرهنمو دربیارم!

هیچی دیگه انقد خندیدم که همون یه ذره مقاومتی هم که داشتم از بین رفت و… بگذریم!

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 796
  • کل نظرات : 194
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 78
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 30
  • بازدید امروز : 199
  • باردید دیروز : 596
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 797
  • بازدید ماه : 891
  • بازدید سال : 926
  • بازدید کلی : 2,233,859